سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آه مظلومیت...

... ومن از گوشه ای از این خاک سخن می گویم

و بدان درد،در آزار و غمم

که از آرامش این قوم ستم دیده هم در عجبم

و خدایا چه کنم با همه این بی هدفی

همه بر پول و پله،زور و ستم گفتن و خفتن، هیهات

من از افکار فکارم یارا پیوسته

...

و همان یار بدور از دیده

خسته

آزرده

تنها

دلداده حق است و حق او را یار

....

خستگی از همه اعضای تنم می ریزد

چه کنم آمده ام بلکه دری باز کنم

یا که با نغمه خوش خوان وفا ساز کنم

و چه می گویم من...

شعر است یا نغمه یا که نه درد دل است

بگذار از اول آغاز سخن ساز کنم

به خداوندی حق از همه این روی و ریا خسته شدم

چهره های رنگین

دستهایی کوتاه و جبینی درهم

یقه تا آخر دکمه بسته، آستین تا روی کف دست بلند

در یکی دست به تسبیح سخن گفتن ها

و در آن دیگر از عشق و صداقت گفتن

آه مظلومیت

و چه آسان به تو باید که پناه آوردن....

همین